الگوی معماری امروز از شکل بومی و اسلامی خود فاصله گرفته و همین، مشکلات پنهان و آشکاری پدید آورده، از جمله کم شدن نور طبیعی محل سکونت و تحمیل محدودیتهای بسیار.
مرحوم استاد پیرنیا در برخی مطالب بسیار ارزشمند خود، معماری اسلامی را بر پنج پایه مردم واری، خودبسندگی، پرهیز از بیهودگی، بهره گیری از درون گرایی استوار می دانست. این ویژگیها به صورت کامل نشان می دهد در جامعه اسلامی بناها با فرض اصولی متقن و مبتنی بر یک جهان بینی معنوی، فرم و صورت خویش را می آراستند.
تأکید قرآن بر این که خانه و بیت محل سکونت است و این سکونت پیش از آن که مفهومی فیزیکی داشته باشد در خود دارای معنای متافیزیکی به معنای سکونت و آرامش روح و روان است ایجاب می کرد قالبها و فرمهای مسکن در جامعه اسلامی در جهت تحقق این معانی شکل گیرند لاجرم در این تمدن، درعرصه معماری، معنا مقدم بر قالب و ایده بنیان صورت بود و به یک عبارت روح جاری در قالب و فرم.
معماران مسلمان در ساخت خانه ها ( البته در آن هنگام که وسعت زمینها اجازه کاربرد وسیع و قابل تحقق معانی و خصایل را می داد) سعی در اظهار صورتها و قالبهایی داشتند که در تحقق مفهوم حقیقی سکونت (چه معنای فیزیکی وچه متافیزیکی آن) بیشترین کارآمدی را داشته باشند.
لغات و اصطلاحاتی چون "حریم" بیانگر حرمت ذاتی داخل خانه از یک سو و حرام بودن دید و نگاه اغیار از دیگرسو بود، فلذا حفظ حریم خانه به گونه ای که ساکنان آن از دید بیگانگان مصون باشند و درعین حال احساس امن و امان روانی نمایند جزو الزامات ذاتی ساخت خانه ها بود. یا مثلا وجود “هشتی” در خانه ها که به نحوی مرز میان خلوت و جلوت یا حریم و فضای خارج از خانه را شکل می داد. هشتی به عنوان یکی از اصول خانه سازی، با فضا و راهروهای پیچ درپیچ نه تنها مانع نگاه اغیار به داخل منزل می شد بلکه با ایجاد مکثی روانی ، هر که از خانه بیرون می شد را آماده ورود به عرصه جامعه می کرد و آن که وارد می شد را آماده ورود به عرصه خانه. تا گواه و شاهدی باشد بر دو فضای متفاوت بیرون و اندرون و این که این دو فضای متفاوت رفتار و منشی متفاوت را طلب می کند. به یک عبارت؛ فضای فیزیکی هشتی در اصل درنگی برای رویارویی با دو فضای متفاوت را ایجاد می کرد.
مسئله "حریم" و نیز بنیاد روانشناختی "هشتی" نشان می دهد جامعه ایرانی برای خانه ارزش ذاتی قائل بوده و با ایجاد فرمهای گوناگون ارزشهای معنوی و فرهنگی خود را حفظ می کرده اما این که امروزه چقدر جامعه ما به این فرمها در جهت پاسداشت این ارزشها وفادار مانده امری است که در مورد آن قضاوت نمی کنم اما هیچ کس نیست که بتواند اظهار کند این وفاداری در ساخت مسکنها کاملا برجاست.
اینک عواملی صوری و ظاهری چون رفاه، راحتی صرف و مهمتر، اصل حداکثری گنجایش و نیز کارآمدی هرچه افزونتر به هرقیمت، عرصه را برای ظهور معانی انسانی تنگ نموده و مسکن بیشتر ناظر به تأمین اهداف فیزیکی حیات انسان است تا متافیزیکی.
لاجرم غلبه چنین سیاستهایی مساکنی ایجاد نموده که در مواردی حتی از حداقل مبانی ارزشی و فرهنگی نیز محروماند. در این صورت مسکن هویت ذاتی خود که ایجاد آرامش درون و تسکین روح و جسم و جان است را از دست می دهد و به یک عبارت کارکردی کاملا متفاوت با هویت ذاتی خود می یابد.
حضور طبیعی نور آفتاب، جلوه گریهای آرام بخش آب (ونه تنها مصرف آن) و فضای طبیعی متأثر از طبیعت، عواملی بسیار مؤثر در سکونت و تسکین حقیقی روح و روان اند لکن غلبه اصل حداکثری گنجایش (که البته شاید متأثر از ازدیاد جمعیت و قلت امکانات باشد) آیا مجال ظهور این عوامل را می دهد؟
شهرهایی که پیش از این فرم یافتهاند را شاید نتوان تغییر داد اما شهرهایی که ساخته می شوند را می توان بر بنیاد الگوهای اسلامی – ایرانی ساخت. راه حل دخالت دادن اصلِ اصیل تقدم معنا بر ماده و فرم در طراحی خانه ها و شهرها توسط وزارت مسکن و سازمانهای دیگر مسئول در این عرصه است، اصلی که سابقه ای روشن در پیشینه تمدن ایرانی اسلامی دارد.
برچسب : نویسنده : iranianlife بازدید : 54